چند قدم عقب تر از قذافی مُرده
قذافی کشته شد
قذافی کشته شد و هنوز خبری از امام موسی صدر نداریم.
قذافی کشته شد و ما هنوز منتظریم که چند روز دیگر، تازه حکم دادگاه لبنان صادر شود.
قذافی کشته شد و ما هنوز چند قدم عقب تر از قذافی هستیم، عقب تر از قذافی مُرده.
قذافی کشته شد و ما هنوز داریم در زمین او بازی می کنیم.
قذافی کشته شد و ما نمی دانیم با سیل سوال های مردمی چه کنیم که از سرنوشت امام بعد از قذافی می پرسند.
قذافی کشته شد و در این سال ها اینقدر از او ترسیده ایم که مبادا این جنازه ای که امروز او را با تیر مستقیم کشته اند شاید باز سربلند کند و پیام صوتی و تصویری بدهد که من هنوز هستم و از فدائیان خود بخواهد که مقاومت کنند.
قذافی کشته شد و... خیلی از حرف هایم را قورت می دهم.
کاش می آمدی در همین برگریزان تهران؛ از همین کوچه پس کوچه های جدید و قدیم؛ بدون سروصدا؛ بدون اینکه حتی یکی از روزنامه های چپ و راست تیتر درجه چندم خود را به آمدنت اختصاص دهند؛ بدون اینکه حتی زیرنویس شبکه خبر؛ خبری بدهد از آمدنت؛ از حضورت؛ از بودنت.
کاش می آمدی؛ قول می دهیم سروصدا نکنیم؛ جنجال نکنیم؛ تا حسادت کسی برانگیخته نشود؛ تا داغ دل هیچ کس تازه نشود؛ تا هیچ کس حس رقابت نکند؛ قول می دهیم.
آمدنت به معجزه می ماند در این روزها، نمی دانم کاش بیایی یا... خدا بهتر می داند.